شهید علی خلیلی

وضغیت وبلاگ ما؟

آمار مطالب

کل مطالب : 548
کل نظرات : 2

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 227
باردید دیروز : 155
بازدید هفته : 577
بازدید ماه : 4707
بازدید سال : 202922
بازدید کلی : 545826

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مثل باران باشیم و آدرس mobinir.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.








نویسنده : BARANE313
تاریخ : پنج شنبه 15 مرداد 1394
نظرات

تقدیم به روح بلند شهید علی خلیلی

صدای بال فرشته مرگ که آمد فهمیدم خدا صدایم زده است. روحم از جسم زخمی ام جدا شد و نور سفیدی راه آسمان را نشانم داد و سرشار از شادی به سوی عرش بال گشودم.

نزدیکتر که شدم چشمم به درهای بهشت افتاد و خنده مستانه ام فلک را در بر گرفت. ناگهان صدایی از زمین بلند شد. برگشتم و به زمینی که برایم حقیر شده بود نگاه انداختم. در خیابانی عده ای مزاحم ناموس مردم شده بودند و طلب کمک می کرد اما فریاد رسی نبود.

آن طرف احمد و علی را دیدم که از مسجد بیرون آمده بودند ولی از کنار دختر بدحجابی به راحتی گذشتند و هیچکدام او را امر به معروف نکرد. کمی دورتر حمید در دانشگاه با همکلاسی های بدحجابش گل می گفت و گل می شنید.

شهید که می شوی دلت می گیرد

هر کسی را که دیدم بی تفاوت از کنار گناه راحت می گذشت و کسی آمری به معروف نبود. ولی محمد، محمد است که به جرم امر به معروف کردن بازداشت شده بود. دلم برایش سوخت.

 یاد سخن رسول خدا افتادم که فرمودند : هرگاه (مردم) امر به معروف و نهى از منکر نکنند، و از نیکان خاندان من پیروى ننمایند، خداوند بدانشان را بر آنان مسلّط گرداند و نیکانشان دعا کنند امّا دعایشان مستجاب نشود.(امالى صدوق، ص‏254)

ماندم به بهشت بروم یا به زمین برگردم؟ هنوز رگ غیرتم که از زخم روزگار پاره شده بود ورم داشت. هنوز زمینتشنه خون های بود که در رگ غیرتی ها به جوش آمده. کاش می شد برگشت. اما ندایی می گفت بهشت پاداش خوبان است و زمین باشد برای اهلش. باشد که رستگار شوند...

پ,ن: مطلب کنایه ای بود به خودمون که یادمون نره علی برای چی پر کشید و رفت...

http://sayberi174.persianblog.ir/



تعداد بازدید از این مطلب: 1662
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








چترها را باید بست زیر باران باید رفت فکر را خاطره را زیر باران باید برد با همه مردم شهر زیر باران باید رفت دوست را زیر باران باید برد عشق را زیر باران باید پیدا کرد زیر باران باید بازی کرد زیر باران باید چیز نوشت حرف زد نیلوفر کاشت زندگی تر شدن پی در پی زندگی آب تنی کردن در حوضچه "اکنون" است رخت ها را بکنیم آب در یک قدمی است ... سهراب سپهری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود